!گيس گلاب آشپز مي شود
.هر گونه استفاده تجاري از مطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است. استفاده از مطالب اين وبلاگ در تمامي سايتها با ذكر ماخذ بلامانع است



Monday, December 09, 2002

خب قضيه گوشتهاي آلوده هم كه از پايه و اساس دروغ از آب در اومد! ظاهرا اصلا گوشت آلوده‌اي وجود نداشته!
نمي‌دونم چند نفرتون قضيه گوشتهاي آلوده رو از اول دنبال كرده. اين ماجرا از تيترهاي درشت و جنجالي در روزنامه جام جم شروع شد و اين درحالي بود كه تقريبا هيچ روزنامه ديگه‌اي به اين مسئله اشاره نكرده بود و همين موضوع برام جالب بود. چون در ايران براي اخباري اينچنيني معمولا منابع خبري همه يك جاي ثابته : «ايرنا». اما اينبار ايرنا منبع خبر نبود. خلاصه بعد از جنجالهاي زياد اومدن و شركت كاله رو به عنوان عرضه كننده محصولات پروتئيني كه از گوشتهاي آلوده استفاده كرده معرفي و واحدهاي توليد مواد گوشتي اون رو پلمپ كردن.
بعد از يه مدت كم كم گند كار در اومد! ظاهرا شخصي به قصد نابودي رقيب (شركت كاله) اين بازي رو شروع كرده بود. يه مصاحبه‌اي هم از مديران شركت كاله خونده بودم كه توش گفته بودن، كل گوشت آلوده‌اي كه از شركت توقيف شده بود به اندازه مصرف نيم روز كارخونه بوده و اونهم در يخچالهاي شركت بود و استفاده نشده بود. در حاليكه محصولاتي كه به شركت برگشت داده شده بود توليدات ماه‌ها قبل شركت بود كه حتي بعضي رو از يخچالهاي منازل جمع‌اوري كرده بودند. چند وقت پيش هم كارشناسان مواد غذايي اعلام كردند كه اصلا اين آلودگي كه ازش صحبت كردند، بيماري خاصي نبوده و ضرري براي انسان نداشته و … و بعد از چند روز يلاخره همشهري نوشت كه اصلا اين گوشتها آلوده نبوده و همه‌ي اينها يك بازي بوده براي نابود كردن چند شركت موفق توليد كه شخصي كه ماجرا رو شروع كرده و در صدا سيما هم به عنوان شخص مطلع مصاحبه كرده، دستگير شده و در بازداشت بسر مي‌بره و …
اما فايده اين كارها، براي شركت كاله چيه؟ بقول دوستي : گيرم آب رفته به جوي باز آيد، با آبروي رفته چه بايد كرد؟
و با اين بازي، موفقترين شركت توليد مواد غذايي در بعد از انقلاب و شايد كل تاريخ ايران به سادگي و در عرض چند روز ورشكست شد.
خوشحالم كه من در تمامي اين مدت، حتي زماني كه محصولات كاله جمع‌آوري مي‌شد، با كمال اطمينان از محصولات كاله استفاده كردم. شركت كاله بسياري از محصولات لبني و پروتئيني كه در ايران ناشناخته بود رو وارد بازار كرد و به همه شناسوند. هنوز پنيرهايي مثل پارمسان، بلوچيز، ماسكارپونه، پروسس، فبلا فيلا و … فقط با مارك كاله در بازار پيدا مي‌شه و شركتهاي رقيب در حداكثر زحمتي كه كشيدن، يه معجون نامشخص و بي‌خاصيت با نام مضحك «پنير پيتزا!» توليد كردن و به بازار سرازير كردن. خب البته مصرف كننده كج سليقه‌ي ايراني هم بزاش استفاده از اين معجون عجيب راحتتر بود.
يادمه حدود 2 سال پيش بود كه با يكي از كارشناسهاي شركت كاله صحبت مي‌كردم، واقعا از اطلاعات وسيعش در مورد انواع پنير‌ها، سس‌ها و … حيرت كردم. به شوخي به دوستان مي‌گفتم كه فلاني انگار ليسانس پنير داشت! همين كه مي‌ديدم شركتي براي موفق عمل كردن از كارشناسهاي مطلع در هر زمينه‌اي استفاده مي‌كنه برام لذت بخش بود. اما حالا …
اما ايرادي هم به شركت كاله وارد مي‌دونم. كاله با وجود توليدات متنوع و با كيفيب بالايي كه داشت، هرگز به دنبال فرهنگ‌سازي در زمينه آشپزي نرفت. به همين علت ،متاسفانه با رفتن كاله ما هم بايد با نامهايي مثل پارمسان و بلوچيز كه بيشترين مصرف رو در غذاهاي غربي (خصوصا ايتاليايي و آمريكايي) دارن خداحافظي كنيم.
همونطور كه پس از گذشت سالها از توليد انواع محصولات پاستا در كشور، هنوز بر روي بسته‌هاي اسپاگتي، لينگويين، كونچيلگي، فوسيلي و … نام ثابت ماكاروني رو مي‌بينيم، شايد تا سالها هم كماكان بجاي نام انواع پنير موجود در بازار، نام عجيب و مجهول «پنير پيتزا» رو بشنويم.



.......................................................................................................................................................

.......................................................................................................................................................
Comments: Post a Comment

Home